در ستایش خواهر
|
|
فاصله ی خونه ما تا خونه ی خواهرم، فقط به اندازه ی عرض یه کوچه بود، اما حالا بعد هفت سال خواهرم نقل مکان کرد. به یه شهر دیگه. برای ما که عادت کرده بودیم به مهربانی هاش، حسابی سخت شده دوریش. هفت سال من بودم و نبودم اما اون همیشه بود. همیشه....
پ.ن1: نمی تونم اون چیزی که می خوام رو کلمات بیارم. پس کم می نویسم.
پ.ن2: مادر عادت داشت اخر شبها نگاه کنه به پنجره ی خونه ی خواهرم تا ببینه خواهر زاده های شیطونم خوابیدن یا نه. هنوزم گاهی به عادت قبل ناخودآگاه نگاه می کنه و وقتی می بینه چراغ ها خاموشن ، حسابی دل تنگ می شه...
پ.ن2: خواهرم بهم اثبات می کنه که هنوز انسان هایی هستن که می شه پرستیدشون....
پ.ن3: دور شده اما همچنان هست، مثل همیشه...
نظرات شما عزیزان:
توت فرنگی
ساعت23:20---28 اسفند 1390
بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز بهار زندگیتان بی انتها باد سال نو مبارک ...
( میلو سابق می باشم )
زهرا
ساعت19:09---9 اسفند 1390
سلام وب خوشگلی دارید اگه تمایل داری با هم تبادل لینک کنیم اسم منا با نام بلاکم بلینک و بگو با چه اسمی بلینکمت
مهتاب
ساعت14:27---9 بهمن 1390
درود بر تو
رویای سبز بروز است و منتظر نظر تو[گل]
ادامه مطلب |
پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, |
|
|
|